دانلود رمان ترس از هوس
برای دانلود رمان های بیشتر کلیک کنید...
رمان ترس از هوس یک رمان نوشته ی … است که هم اکنون نیز در حال تایپ بوده و تکمیل نشده است، این رمان به صورت پارت های جداگانه منتشر میشود. شما میتوانید این رمان زیبا را در وبسایت سرچ دانلود به صورت آنلاین بخوانید تا زمانی که رمان تکمیل شود و ما به صورت پی دی اف آنرا برای شما عزیزان منتشر کنیم. جهت خواندن رمان ترس از هوس به ادامه مطلب مراجعه کنید.
همچنین میتوانید جهت خواندن رمان های بیشتر به کانال تلگرام ما نیز مراجعه کنید، لینک کانال تلگرام در آخر مطلب قرار دارد.
قسمت اول رمان ترس از هوس
با تکان هواپیما از خواب پریدم و کتاب روی پاهایم سر خورد و کف هواپیما افتاد. خم شدم تا آن را بردارم. ولی
کسی که کنار من نشسته بود سریعتر از من خم شد و کتاب را که تقریبا زیر پای خودش افتاده بود، برداشت و
به دستم داد. سرم را بلند کردم و با لبخندی از چهره ی جوان و خنده رویش تشکر کردم. وقتی که من سوار
شدم هنوز صندلی کناری من خالی بود. من تقریبا اولین مسافری بودم که سوار شده بودم و خسته و خواب آلود،
همان لحظات اول خوابم برده بود و متوجه نشده بودم که چه زمانی صندلی کناریم پر شده است.
– مرسی!
کتاب را جلوی چشمانش گرفت و جلدش را نگاه کرد و با لبخندی دوباره و به فارسی غلیظ و با لهجه ایی گفت:
– بی تو اما به چه حالی من از آن کوچه گذشتم!
خنده ام را فرو خوردم و دستم را برای گرفتن کتاب پرواز با خورشید فریدون مشیری دراز کردم. کتاب را کف
دستم گذاشت و دست دیگرش را به طرفم دراز کرد. کتاب را روی زانوانم گذاشتم و با او دست دادم.
– ادل کریمی
به چهره خندان و زیبایش لبخند زدم. از آن چهره هایی داشت که دوست دارید هر از چند لحظه نگاهی به آن
بیاندازید تا همان انرژی مثبت نهفته در چهره اش به شما هم انرژی بدهد. تا حدودی مرا به یاد ماهی انداخت.
منهای موهای شرابی رنگش که پسرانه کوتاه شده بود. چهره ی پر از شیطنت و چشمان درشت اش مرا به یاد
ماهی عزیزم انداخت. دستم را در دستش گذاشتم و او دستم را محکم فشرد و تکان داد. از نحوه دست دادنش
هم مشخص بود که علاوه بر چهره شاد، دارای روحیه ی شادی هم هست. محکم و پر انرژی. نه مثل من
خسته و بی حال!
با اشاره به کتاب شعرم ادامه دادم:
– فارسی رو خوب بلدید.
لبخند باز و گشاده ایی زد و سرش را تکان داد.
– پدرم ایرانیه. مادرم هم نصفش ایرانیه.
سرم را مودبانه تکان دادم و او با انگشت شصت به صندلی کناریش اشاره کرد و گفت:
– این هم دوست پسرم، بابی.
قسمت دوم رمان ترس از هوس
او کاملا چرخیده بود و رو به من قرار گرفته بود و چون کمی درشت هیکل بود من نمی توانستم جناب بابی را
که او معرفی کرده بود، ببینم.
کمی خم شدم و از کنار شانه ی او به مرد جوانی که روی صندلی لم داده بود نگاه کردم. درشت هیکل و قد
بلند بود. به طوری که علی رقم اینکه روی صندلی به جلو سر خورده بود، ولی پاهای بلندش نمایانگر قد بلند او
بود. با تعجب نگاهش کردم. بابی اسم مخفف و خودمانی بود که آمریکایی ها به رابرت داده بودند و رابرت را
بابی صدا می کردند. ولی او با آن چهره کاملا شرقیش مرا کمی به تردید انداخت. چشمان سیاه و کشیده و
ابروان پرپشت مردان ایرانی را داشت. بی تفاوت به من که نگاهش می کردم مشغول حل کردن جدول کلمات
متقاطع بود. چهره ای جذاب و مردانه داشت. اما چیزی که در لحظه اول توجه مرا جلب کرده بود، قد بلند و
صورت جذابش نبود. سرش بود که موهایش را از ته تراشیده بود و با آن کت و شلوار کراوات مشکی، درست
شبیه به شخصیت فیلم هیت من شده بود!
بی توجه به نگاه من حتی سرش را هم بلند نکرد تا نگاهی به من بیندازد، سلام و اظهار آشنایی پیشکش.
دوباره به ادل کریمی نگاه کردم که با شیفتگی به کتابم نگاه می کرد. کتاب را به طرفش گرفتم و گفتم :
– این برای شما. به نظرم خیلی دلتون رو برده. من نازلی کسروی هستم.
از گوشه چشم دیدم که جناب بابی سرش را از روی جدول درون دستش بلند کرد و با کنجکاوی به من نگاه
کرد. چند ثانیه، و بعد دوباره به جدال با جدولش مشغول شد.
ادل خندان و با شوق کتاب را از من گرفت و گفت:
– واقعا مطمنی که میخوای بدیش به من؟
با خنده سرم را تکان دادم.
– وای مرسی….
بعد به طرف بابی چرخید و با هیجان رو به آن کوه یخ گفت:
– وای بابی ببین خانم کسروی چه هدیه به من دادن!
دوباره سرش را بالا آورد و به من نگاه کرد. چشمانش ترسناک بودند. سرد بود و بسیار بسیار خونسرد و نافذ.
دوباره سرش را پایین انداخت و به کارش مشغول شد.
تمام پرواز نیویورک پاریس را ادل یک بند حرف زد و جناب بابی هم بی تفاوت به صحبتهای ما سرش به کار
خودش گرم بود. و من در عجب بودم که آیا واقعا بین آنها رابطه دوستی وجود دارد؟
قسمت سوم رمان ترس از هوس
تفاوت از زمین تا آسمان بود! ادل خونگرم و شاد و پر انرژی و بابی سرد و مرموز و بی حوصله.
ادل از همه جا صحبت می کرد. از آرایشگرش که دیگر از کارش راضی نبود و می خواست که آرایشگاهش را
عوض کند گرفته تا مدل جدید پیراهن کیت میدلتون عروس سلطنتیه انگلیس! و من هم تمام مدت با لبخندی
به حرفهایش گوش می دادم یا حداقل سعی می کردم که گوش کنم!
او دیگر از ماهی و گلی هم بدتر بود. یک پارچه شور و هیجان بود.
وقتی که در فرودگاه پاریس پیاده شدم. کمی گیج بودم و صدای یکنواخت ادل که اصرار داشت تمام مدت به
فارسی صحبت کند در گوشم بود. از او خداحافظی کردم و برای هم آرزوی موفقیت کردیم و او شماره اش را به
من داد و با اصرار شماره مرا هم گرفت تا دوستیمان را ادامه دهیم. تلو تلو خوران از آنها جدا شدم و به ترمینال
دیگری در همان (فرودگاه شارل دوگل) رفتم تا با پرواز دیگری که حدودا سه ساعت دیگر بود به تهران برگردم.
خسته بودم و سردرد بدی داشتم. تنها چیزی که می خواستم یک دوش آب گرم و یک خواب کامل بود. اولی را
شاید می توانستم به محض رسیدن به ایران داشته باشم. ولی دومی چیزی بود که سالها از آن محروم بودم. کم
خواب و بسیار بد خواب بودم. به طوریکه گاهی در محیطی مثل هواپیما از شدت خستگی خوابم می برد و گاهی
تمام شب را بیدار می ماندم. نگاهی دوباره به شماره پروازم کردم و روی تابلو به دنبال آن گشتم. خدا را شکر
که تاخیر نداشت. بعد از آن پرواز طاقت فرسا حالا یک پرواز دیگر در پیش داشتم. دوست داشتم حالا که بعد از
نه سال دوری از وطنم به ایران برمی گردم حداقل برای مراسم شادی باشد و نه برای تشییع جنازه مامان پری.
فکرم را به تابلوی پروازها منحرف کردم، تا دوباره موج ناراحتی مرا در خودش غرق نکند. چمدان را تحویل
قسمت بار دادم و کارت پرواز را گرفتم و به کافه تریای فرودگاه رفتم تا چیزی بخورم. همین که فنجان قهوه ام
را سفارش دادم بابی را دیدم که از در کافه تریا وارد شد و پشت یکی را میزهای کنار پنجره، که رو به باند
فرودگاه مشرف بود، نشست. حقیقا قد بلندی داشت. چیزی در حدود یک متر و نود. شاید هم بیشتر. دوباره سر
تراشیده اش توجه ام را جلب کرد. سرش در زیر نور لامپها برق می زد و همین باعث شد تا خنده ام بگیرد.
سرم را پایین انداختم و قهوه ام را هم زدم. در عجب بودم که ادل کجاست. توقع داشتم که هر لحظه از در کافه
تریا وارد شود. ولی ناگهان به خاطر آوردم که او گفته بود در پاریس خواهد ماند. پس این طور که از ظاهر قضیه
بر می آمد آنها راهشان از هم جدا شده بود. دوباره نگاهش کردم. هر دو آرنجش را روی میز گذاشته بود
جهت خواندن این رمان به صورت آنلاین به انجمن سرچ دانلود بروید. برای ورود کلیک کنید.
دانلود رمان ترس از هوس - سرچ دانلود
دانلود رمان ترس از هوس | توپترین ها - دانلود آهنگ فیلم رمان ...
دانلود رمان هوس از تهمینه کریمی |
تلگرامون - جزییات کانال رُمـانــڪدهـ ســارا
ترس از هوس - قسمت سیزدهم تا پانزدهم
ترس از هوس - قسمت پنجاه و هشتم تا شصتم
ترس از هوس - قسمت پنجاه و دوم تا پنجاه و چهارم
ترس از هوس - قسمت چهل و نهم تا پنجاه و یکم
رمان - رمان دوراهی عشق و هوس رمـــانــ رمــان رمــانـــ دانــلــود رمــان ...
مطالب-نام نویسنده رمان ترس از هوس در کانال رمانکده سارا - مطالب ...
دانلود رمان تب داغ هوس apk, jar, pdf - بازی موبایل اندروید
ڪلبـــــہ ی رمــان - دانلود رمان - کلبه رمان
دانلود رمان ابروی من قربانی هوس برای موبایل Archives - نگاه ...
دانلود رمان ترس اختصاصی یک رمان | یک رمان
دانلود رمان ترس Archives - یک رمان
دانلود شماره ی بیست و دو: ترس و هوس - سینمای خانگی من
دانلود رمان هوس های دخترانه نوشته فواد فاروقی | بوکیها
رمان ناگفته ها از بهاره حسنی برای دانلود با فرمت pdf,java ...
رمان کده - Android Apps on Google Play
رمان هوس و گرما بدون سانسور | رمان98 - دانلود رمان
رمان ترس از هوس نوشته فریده بانو - مجله تفریحی قوری
RomankadeSaraa - رمانڪده سارا مشاهده نمودار کانال تلگرام ...
اتاق خبر
دانلود کتاب ترس از تاریکی از سیدنی شلدون - لی لی بوک | ...
رمان خوانان ترس | تلگرام کانال
رمان دوراهی عشق و هوس قسمت اول :: بهترین رمان ها
ویرانه های هوس - ایپابفا - ایپاب فارسی ایپاب فارسی
دانلود رمان ناگفته ها | اندروید ، PDF ، آیفون و جاوا - رمان فوریو
رمان هوس و گرما 1 - رمان | دانلود رمان عاشقانه
دانلود کتاب ویرانه های هوس - فریده نجفی - کتابراه
رمان های فاطمه اشکو
دانلـود رمان های موجود به صورت یکجا - PDF + جاوا + epub - Ir-Tci.Org
تب داغ هوس 6 - سایت کلیک رمان - رزبلاگ
تب داغ هوس (قسمت آخـر) - سایت کلیک رمان - رزبلاگ
دانلود کتاب هوس | دانلود کتاب
دانلود رمان دختر خراب برای موبایل و تبلت - روزگار
کیلیپ رمان قرار نبود - آپارات
رمان عاشقانه بدون سانسور ⋆ - سایت عاشقانه لاو 98
تصاویر شخصیت های رمان ها
مرجع دانلود کتاب - دانلود کتاب هوس - امیل زولا
بوستان رمان رمان با فرمت های pdf apk epub java
دانلود رمان - کافه نودهشتیا
دانلود رمان دختران هوس باز | تک رمان
خلاصه رمان های موجود در سایت [بایگانی] - سایت تخصصی موبایل
رمان تب داغ گناه(خیلییییی قشنگه) - بازی آنلاین
رمان عاشقانه آقای مغرور خانم لجباز قسمت 11 - نماشا
رمــــان رمــــان رمــــان | دانـلـود - دانلود رمان بدون سانسور | رمان ...
دانلود رمان های تهمینه کریمی
کتاب - رمان هوس و گرما
کتاب - رمان هوس و گرما - ... ربابه با ترس و در حالیکه زیر چشمی منو نگاه میکردگفت: